55 بهانه مشهور

 کسانی که موفق نمی شوند، یک « ویژگی مشترک دارند. آ نها همه دلایل را می دانند، اما برای توجیه » شکست عدم موفقیت خود از بهانه های مختلف استفاده می کنند .بعضی از این بهانه ها زیرکانه اند وبعضی با حقایق، قابل توجیه می باشند.اما از بهانه نمی توان برای رسیدن به هدف استفاده کرد. جهان تنها می خواهد یک چیز را بداند: موفق شدید یا خیر؟

یک تحلیلگر شخصیت، لیستی ازمعمول ترین بهانه های استفاده شده فراهم کرد. با مطالعه لیست، خود رابا دقت بررسی کنید و مشخص نمایید چند تا از این بهانه ها- در صورت وجود- جزو صفات شما هستند.

 اگر تحصیلات مناسب داشتم...

 اگر پول داشتم...

اگر می توانستم شغل پیدا کنم...

اگر سلامتی داشتم...

اگر وقت داشتم...

اگر وضعیت بهتر بود...

اگر مردم من را درک می کردند...

اگر می توانستم زندگی ام را از اول شروع کنم...

 « اگر از حرف دیگران ترس نداشتم... » 

اگر به من فرصت داده می شد...

اگر الان وقت داشتم...

اگر مردم از من بدشان نمی آمد...

اگر چیزی اتفاق نیفتد که باعث توقفم بشود...

فقط اگر یک ذره جوان تر بودم...

فقط اگر می توانستم چیزی را که می خواهم انجام بدهم...

اگر ثروتمند متولد شده بودم...

« اگر می توانستم آدم های درست و حسابی را ملاقات کنم... »

اگر استعدادی را که بعضی مردم دارند، داشتم...

اگر جرأت دفاع از خود را داشتم...

اگر فرصت های گذشته را غنیمت می شمردم...

اگر مردم روی اعصابم راه نمی رفتند...

اگر مجبور نبودم کارهای خانه را انجام بدهم و از بچه ها مراقبت کنم...

اگر می توانستم مقداری پول پس انداز کنم...

اگر خانواده ام من را درک می کردند...

اگر در یک شهر بزرگ زندگی می کردم...

اگر می توانستم از نو شروع کنم...

اگر آزاد بودم...

اگر شخصیت بعضی آدم ها را داشتم...

اگر این قدر چاق نبودم...

اگر استعدادهایم شکوفا می شد...

اگر می توانستم از زیر بار قرض بیرون بیایم...

اگر شکست نمی خوردم...

فقط اگر می دانستم چطوری...

اگر همه با من مخالفت نمی کردند...

اگر این همه نگرانی نداشتم...

اگر می توانستم با فرد مناسبی ازدواج کنم...

اگر این قدر ساده لوح نبودم...

اگر مردم این قدر بی تفاوت نبودند...

اگر خانواده ام این قدر غیرمعقول نبودند...

اگر از خودم مطمئن بودم...

اگر بدشانس نبودم...

اگر بخت با من یار بود...

« اگر این حقیقت نداشت که آنچه قرار است بشود، می شودد...»

اگر لازم نبود این همه کار کنم...

اگر پولم را از دست نداده بودم...

اگر در محله دیگری زندگی می کردم...

« اگر این گذشته را نداشتم... »

اگر از خودم شغلی داشتم...

اگر دیگران به حرف هایم گوش می دادند...

اگر مدیر من را درک می کرد...

اگر کسی را داشتم که به من کمک کند...

اگر زن و فرزند نداشتم...

اگر... اگر... اگر... و این بزرگترین شان است. اگر شجاعت داشتم خود را همانطور که هستم ببینم، می توانستم بفهمم چه اشکالی دارم و بعد آن را درست می کردم. بعد شاید مهلت داشتم از اشتباهاتم درس بگیرم و از تجربیات دیگران چیزی بیاموزم. یا این که، اگر وقت بیشتری صرف بررسی ضعف های خود می کردم و وقت کمتری صرف بهانه سازی برای پوشش دادن آن ها می نمودم، الان در جایی بودم که می خواستم باشم. بهانه سازی برای توجیه شکست، سرگرمی همه گیر است. قدمت این عادت به اندازه عمر بشر است و برای موفقیت سمی کشنده به حساب می آید! چرا مردم به بهانه هایشان وابسته اند؟ جواب واضح است. آن ها از بهانه هایشان دفاع می کنند، چون خودشان آن ها را خلق کرده اند! بهانه های انسان، فرزند قوه تصور خود اوست. این طبیعت انسان است که از فرزند مغزخودش حمایت کند. بهانه سازی عادتی عمیقاً ریشه ای است. ترک عادت بسیار مشکل است. مخصوصاً زمانی که توجیهی برای کارهایی که انجام می دهیم باشد. اولین و مهم ترین پیروزی، غلبه بر خود است. مغلوب شدن بر خود، سنگین ترین و شرم آورترین چیزهاست . افلاطون همین حقیقت را در ذهن داشت، هنگامی که گفت :برایم بسیار عجیب و شگفت بود، زمانی که فهمیدم زشت ترین چیزهایی که در دیگران می دیدم، چیزی جز انعکاس طبیعت خودم نبودند . فیلسوف دیگری نیز با همین اندیشه گفته است :همیشه برای من معما بوده که چرا مردم با بهانه سازی برای ضعف هایشان این همه خود را فریب می دهند.«: البرت هابارد گفته است ».اگر به گونه دیگری رفتار می کردند، همین زمان برای معالجه ضعف ها کافی بود و نیازی به بهانه وجود نداشت.  

 




برچسب ها : گوناگون