سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 151173
  • بازدید امروز: 7
  • بازدید دیروز: 13
  • تعداد کل پست ها: 78
درباره
دینا[187]

اگر چراغ امید در دل ما روشن نباشد حتی یک گام هم نمی توانیم جلو برویم. رحمت خدا، وسیع است، همه ی آفریده هایش را دوست دارد، بدانیم که او همراه و پشتیبان ماست. اگر همه ی سختی های زندگی بر ما فرود آید، باز هم به امید او حرکت می کنیم، زیرا قدرت خدا از همه چیز و همه کس بالاتر است.

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات اختصاصی
لوگوی دوستان
تدبر در قرآن
آیه قرآن
کاربردی
داستان روزانه



ابر برچسب ها

آیا معصومین(ع) نیازمند درود وسلام های ما می باشند ؟

گفته اند که فایده صلوات بر آن حضرت(صلى الله علیه وآله) براى فرستنده است که بر اثر این عمل پاداش مى یابد، زیرا خداى تعالى درجه و مقامى به آن بزرگوار داده و نعمت هایى به او بخشیده که درود و دعا بر آن چیزى نمى افزاید، البته عده اى گفته اند فایده آن درخواست، بالا بردن درجه و افزوده شدن پاداش آن حضرت (صلى الله علیه وآله) هم هست، زیرا نعمت هاى خدا را اندازه نیست، و بر این گفتار اخبار رسیده از معصومین(علیهم السلام) است که دلالت به مطلب دارد  .
معنای صلوات

صلوات در لغت به معنی «دعاست» و نماز را به جهت این که شامل دعا می‌شود «صلاة  » می‌گویند  .

اما صلوات در میان عرف مردم شامل دو چیز می‌شود  :

معنای اول: سلام و درود بی‌کران خداوند و فرشتگان و کسانی که ایمان به رسول خدا آوردند، به جهت عظمت، مقام و منزلت آن حضرت صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله  ) و آلش می‌فرستند  .

معنای دوم: صلوات به معنای نماز است .

عده‌ای هم صلوات پروردگار عالم را به پنج معنی تقسیم می‌کنند .

1- به معنای رحمت

2- به معنای مغفرت

3- به معنای شفاء

4- به معنای تزکیه

5- به معنای کرامت

فرستادن صلوات به ین معنا است که از خدا درخواست می‏کنیم تا رحمت خاصی که «صلوات» نامیده شده و ما نمی‏دانیم حقیقت آن چیست، برای پیغمبر مقرر بفرماید. بزرگان دین گفته‏اند صلوات از خدای متعال «رحمت»، از ملائکه «تزکیه» و از مؤمنین «دعا» است. وقتی دعا می‏کنیم، از خداوند می‌خواهیم تا آن رحمت را خدا بر پیغمبر نازل کند .

معنای حروف صلوات از دیدگاه علمای دین

بعضی از علمای دین حروف صلوات را به معنای خاصی به کار برده‌اند که عبارت‌اند از:

«صاد» در صلوات از «صمد» است که از اسماء خداوند است .

«لام» در صلوات از «لطیف» است که از اسماء خداوند است .

«واو» در صلوات از «واحد» است که از اسماء خداوند است .

«هاء» در صلوات از «هادی» است که از اسماء خداوند عالم است.

فضایل صلوات در روایات

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هر کس صد بار بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده می‌سازد

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید:«هیچ دعایی به آسمان نمی‌رسد ، مگر این که دعا کننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد

صلوات بر اهل بیت(علیهم السلام)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، فِی کُلِّ وَقْتٍ وَ کُلِّ أَوَانٍ وَ عَلَی کُلِّ حَالٍ عَدَدَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ، وَ أَضْعَافَ ذَلِکَ کُلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِی لا یُحْصِیهَا غَیْرُکَ، إِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِیدُ. (دعای 44 صحیفه سجادیه

فرستادن صلوات به این معنا است که از خدا درخواست می‏کنیم تا رحمت خاصی که «صلوات» نامیده شده و ما نمیی‏دانیم حقیقت آن چیسترا برای پیغمبر مقرر بفرماید.

بزرگان دین گفته‏اند : صلوات از خدای متعال «رحمت»، از ملائکه «تزکیه» و از مؤمنین «دعا» است.خداوند متعال می‏فرماید: « إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ ؛هم خدا و هم فرشتگان بر پیغمبر اکرم صلوات می‏فرستند»

انواع رحمت

رحمت انواع گوناگونی دارد؛ اما هر رحمتی «صلاة» نیست. «صلاة» تحیّت است، رحمتی است همراه با احترام.

رحمت شامل موجودات غیرانسانی و غیر ذی‏شعور نیز می‏شود . همه چیز مشمول رحمت خداست؛ حیوانات نیز مشمول رحمت‏های دیگری هستند، رحمت‏هایی که درک می‏کنند؛ اما هیچ کدام اینها «صلاة» نیست.

سلام ویژه ، چه سلامی است؟

«صلاة» به عنوان تشبیه، یک سلام ویژه‏ است. انسان وقتی به کسی سلام کند، به او احترام می‌گذارد. ادای احترام یک امر اعتباری است. در هر طایفه و قومی، مردم برای خود یک نوع ادای احترام دارند.

بعضی کلاه خود را برمی‌دارند یا بعضی دست به سینه می‏گذارند ، یا به شکل دیگر.

در زبانهای مختلف الفاظ مختلفی نیز بکار می‏برند. اصل کلمه سلام به معنی سلامتی و امنیت است؛ این که می‌گوییم سلام بر شما، یعنی من به شما امنیت می‏دهم.

بر همین اساس سلام را رحمت خاصی به شمار می‌آورند اما چون به عنوان ادای احترام گفته می‏شود، تحیت نیز به شمار می‌رود.

چه کسانی لایق احترام خداوند می باشند ؟

خداوند متعال می‏فرماید: « إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ ؛هم خدا و هم فرشتگان بر پیغمبر اکرم صلوات می‏فرستند.»( احزاب / 56)

البته خدا در جای دیگر نیز فرموده بر مؤمنین نیز صلوات می‌‏فرستیم؛ یعنی مؤمنینی هستند که لایق احترام خداوند هستند. خدا رحمتی که توأم با احترام هست بر آن‏ها نازل می‏کند ، بعد می‏فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً؛ شما بر پیغمبر هم صلوات بفرستید و هم سلام. »

فایده فرستادن صلوات برای ما و معصومین علیهم السلام چیست؟

درخواست رحمت چه جایگاهی و چه فایده‏ای برای ما دارد؟ چرا به ما دستور داده شده تا صلوات بفرستیم؟ مگر پیامبر خدا، فاقد رحمت الهی است که ما باید برایشان از خداوند رحمت را طلب کنیم؟

گفته اند که فایده صلوات بر آن حضرت(صلى الله علیه وآله) براى فرستنده است که بر اثر این عمل پاداش مى یابد، زیرا خداى تعالى درجه و مقامى به آن بزرگوار داده و نعمت هایى به او بخشیده که درود و دعا بر آن چیزى نمى افزاید، البته عده اى گفته اند فایده آن درخواست، بالا بردن درجه و افزوده شدن پاداش آن حضرت(صلى الله علیه وآله) هم هست، زیرا نعمت هاى خدا را اندازه نیست، و بر این گفتار اخبار رسیده از معصومین(علیهم السلام) است که دلالت به مطلب دارد.( ترجمه المراقبات، ص 244)

با توجه به اعتقاد ما شیعیان و بر اساس رویات گوناگونی که ما به آن معتقدیم وجود مقدس پیغمبر اکرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین و فاطمه زهرا سلام الله علیها واسطه‌ی نزول فیض برای مخلوقات هستند. به ویژه تعبیراتی که در زیارت جامعه کبیره است ، البته منحصر به جامعه کبیره نیست .

در زیارتهای دیگر نیز هم‌چون در زیارت آل یاسین، مخصوصاً آل یاسین کبیر، مضامینی شبیه این مطلب و یا شاید فاخرتر از آن نیز یافت ‏شود؛ « فَمَا شَیْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل ؛چیزی و خیری از ما بوجود نمی‏آید، مگر اینکه سبب آن شما هستید.» (بحارالأنوار، ج 99، ص 92، باب 7، «زیارة الإمام المستتر عن الأبصار»)

در زیارت جامعه کبیره این موضوع فراوان ذکر شده است :

بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ : به واسطه شما (اهل بیت‌ (علیهم السلام)) است که خدای متعال آسمان را نگه می‏دارد تا روی زمین سقوط نکند .

بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ؛ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر؛ غصه‏ها را به واسطه شما اهل بیت(علیهم السلام) برطرف می‌‏کند، دعاها را به واسطه شما مستجاب می‏کند.

گفته اند که فایده صلوات بر آن حضرت(صلى الله علیه وآله) براى فرستنده است که بر اثر این عمل پاداش مى یابد، زیرا خداى تعالى درجه و مقامى به آن بزرگوار داده و نعمت هایى به او بخشیده که درود و دعا بر آن چیزى نمى افزاید، البته عده اى گفته اند فایده آن درخواست، بالا بردن درجه و افزوده شدن پاداش آن حضرت(صلى الله علیه وآله) هم هست، زیرا نعمت هاى خدا را اندازه نیست، و بر این گفتار اخبار رسیده از معصومین(علیهم السلام) است که دلالت به مطلب دارد

در بعضی روایات تعبیرات بیشتر و آشکار‌تری وجود دارد در اینکه اهل بیت(علیهم السلام) تنها برای زمان خود و مابعد خود نیستند؛ بلکه پیش از حیات مادی نیز آن‌ها وساطت داشته‌اند.

دراین ‌باره در زیارت جامعه آمده است: خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ ؛ در ادامه ین زیارت می‌فرماید: وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا.

شکر عملی نعمت!

بنابراین ؛ اولاً : قدردانى و سپاسگزارى از حضرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) امر عقلایى است که او واسطه فیض و اسوه و مربى و راهنماى ماست و از طرفى بهترین مخلوق خداوند و عصاره خلقت.

ثانیاً : او و خاندانش راه و صراط اقوم براى نیل به سوى خداوند که حتى نماز بدون ذکر صلوات بر آنان قبول نیست .

ثالثاً : به دلیل نیاز بشر به کمال و ضعف مفرط او وفور نعمت هاى خداوند بر او عقل حکم مى کند، شکر منعم و سپاسگزارى از او در گفتار و عمل، لذا خداوند فرمود من و ملائکه درود مى فرستیم بر محمد(صلى الله علیه وآله) اى مؤمنین شما نیز چنین کنید لذا از این جهت هم واجب و لازم است، اگر چه بیان شد که نفس صلوات برا فرستنده است و خود راهى و صراطى براى هدایت و به کمال رسیدن بشر است.




برچسب ها : مذهبی



 

یکی از سفارشات اکید پیامبر بزرگوار اسلام سفارش به جوان محوری و توجه کافی به نسل جوان می باشد چرا که اساسا اسلام مجموعه ای از قوانین و معانی ملکوتی است و دلهای آماده و نزدیکتر به ملکوت آمادگی بیشتری برای پذیرش آن از خود نشان می دهد .

جوانان از آن جهت که به ملکوت نزدیکترند در پذیرفتن و باور حقانیت دین و سپس برای جان سپاری در مسیر اهداف دینی مهیاتر می باشند به عبارتی کوتاه جوانان هم در مقام دل سپاری و هم سرسپاری خالص تر، آماده تر و جدی تر هستند.

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):
اوصیکم بالشبان خیراً فانهم ارق افئدة، ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ .

سفارش می کنم شما را که با جوانان به خوبی و نیکی رفتار کنید چرا که آنان نازک دل ترند، خداوند مرا به پیامبری برانگیخت جوانان به من گرویدند و یاریم کردند و بزرگسالان به مخالفت برخاستند.

در این روایت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله یکی از نشانه های فضیلت در پیر و یکی از نشانه های فضیلت در جوان را معرفی نمودند.

معمولا جوانی از نظر پوشش، گفتار، سلوک و تقاضاها و خواهشهای نفسانی اقتضائاتی برخلاف دوره پیری دارد مانند: نوپوشی، پرکلامی، شوریدگی، شکاکیت دینی، آزادی از قیود، میل گرائی و ...

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در کلامی مبارک می فرمایند یکی از نشانه های خیریت جوان این است که از نظر خصلتهای مثبت خود را به خصلتهای افراد پیر تزیین دهد مثلا بسان انسانی باتجربه، و ساخته شده همت عالی او عبادت و پیروی خدا باشد در زندگی با دقت و احتیاط بیشتر حرکت کند و از شتابزدگی پرهیز نماید و به عبارتی طوری زندگی کند که گویا دور دوم زندگی اوست.

امروزه این پدیده را شاهد هستیم که جوانانی مطالعاتی صدها ساله دارند و معروف به دانشمندان جوان هستند و...
 

منبع«سفینة البحار، ج 2، ص 176»




برچسب ها : مذهبی برچسب ها : اخلاقی تربیتی



پس از شهادت امام حسین علیه السلام

خورشید گریخت..

و تن زراندودش را در افقی خون رنگ فرو برد

و ماه با دیدگانی فرو افتاده

در کاسه‌ای از سرشک خون گریان سر برآورد..

گردباد قبایل همچنان بر پیکر خیمه‌ها می‌وزد.

.در آن آتش بر می‌افروزد

و زبانه‌های آتش هم چون دهان‌هایی گرسنه

که به مرز جنون رسیده است،

کام می‌گشاید و همه چیز را می‌بلعد..

گرگ‌ها زوزه می‌کشند ..

شیطان‌ها با فرشتگان درگیر می‌شوند..

و پژواک فریادهایی طنین می‌افکند:

-هیچ یک از آنان را وانگذارید.

نه کوچک و نه بزرگ..

گرگ‌ها خیمه‌ای را در کام می‌گیرند..

در آن جوانی بیمار است..

نمی‌تواند برخیزد..

مرد پیس شمشیر از نیام بر کشید..

هم‌چنان تشنة خون است..

مردی از قبایل سرزنش‌کنان گفت:

-چرا کودکان را می‌کشی؟!

او که کودکی بیمار بیش نیست؟!

-ابن زیاد دستور قتل اولاد حسین را داده است.

و زینب با شجاعت پدرش خروشید:

- کشته نمی‌شود تا این که من بدون او کشته شوم..

و منادی‌ای بانگ به تقسیم غنائم بلند کرد..

و قبایل را بر سر آن سرها نزاع درگرفت..

برای تقرب به ابن زیاد..

ستمران آن شهر بی‌وفا..

سرهای بریده شده را بر نیزه‌ها بر افراشتند..

کاروانی از هیکل مندان که سر فرزندزاده واپسین پیامبران،

پیشاپیششان ره می‌سپرد..

مرد پیس آن را حمل می‌کند..

هفتاد سر یا بیشتر

که جز بر آستان درگاه الهی پیشانی نسودند..

اینک بر روی نیزه‌ها می‌تابند..

و پیشاپیشش سر واپسین فرزندزادگان است..

جوان بیمار خود را برای مرگ آماده می‌سازد..

آه ‌ناله عمه‌اش زینب دیوارهای زمان را می‌شکافد :

مرا چه شده است که تو را می‌بینم

برای مرگ مهیا می‌شوی! ‌

ای باقیمانده جدم و پدرم و برادرم،.

و الله این عهدی است از الله به جد تو و پدرت

و به راستی که الله تعالی از مردمانی که فرعون‌های زمین،

آنان را نمی‌شناسند

و حال آن که آن‌ها در اهل آسمان‌ها شناخته شده و معروفند،

‌پیمان گرفته است تا آن‌ها این اعضای جدا شده

و بدن‌های پاره پاره شده را جمع کنند

و سپس پنهانشان نمایند.

در این برهوت نشانی را برای قبر پدرت برافرازند

که اثرش پوسیده نشده

و نشانه آن بر گذشت شب‌ها و روزها پاک نخواهد شد.

هر چه پیشوایان کفر و پیروان گمراهی

در محو و از بین بردن آن تلاش کنند،

پس جز بر اثر‌ آن افزوده نمی‌شود.  

منظره خون،

پاره پیکرهای خفته بر زمین،

‌شمشیرهای شکسته

و تیرهای کاشته در شن‌ها..

همه از راز معرکه‌ای خوفناک سخن می‌گویند..

آفریده مردانی که شرنگ خشمشان را

بر کام مرگ فرو ریخته‌اند

و از قلبشان چشمه حیات رویانده

و نقاب از راز جاودانگی برافکنده‌اند..

بانویی که غبار خستگی پنجاه ساله

بر سیمایش نشسته بود به جانب پیکری خرامید

که آن را می‌شناخت،

‌پیکری که نوباوگی‌اش را می‌پایید،

بالندگی‌اش را می‌نگریست

و اینک پاره‌های تنی در زیر سم ‌کوبه‌های اسبانی مست..

زینب بر مشهد واپسین فرزندزادگان دو زانو نشست؛

بدنی شرحه شرحه آرام و خاموش..

و اکنون آن روح سترگی که قبایل را ذلیل نمود،

از این کالبد سفر کرده است..

زینب دستانش را به زیر پیکر برادرش برد..

چشمانش را به آسمان برافراشت..

به سوی خدا و با چشمانی اشک‌بار زمزمه کرد:

-از ما این قربانی را بپذیر ...

‌ای الله من..

و سکینه خودش را بر ‌اندام سترگ پدرش ‌انداخت

و او را در آغوش گرفت..

از خود بی‌خود شد

و در خلسه‌ای شگرف فرو رفت..

به آوایی گوش می‌سپرد

که از ژرفنای شن‌ها بیرون می‌تراوید..

همهمه‌ای آسمانی

و شگفت شبیه صدای پدر سفر رفته‌اش..

- شیعه من، ‌ای پیروانم،

هر گاه آبی‌گوارا نوشیدید مرا یاد کنید

- یا اگر غریبی‌ را شنیدید یا شهیدی را،

بر من ندبه و زاری کنید.

قبایل خواری و ذلت خود را جمع نمود..

و اینک ننگ ابدی قبایل می‌خواهد به کوفه باز گردد..

و سکینه همچنان بر سینه در خون خفته،

سر نهاده و جدا نمی‌شود..

بادیه‌ خویانی از قبایل هجوم آورده

و خشمناک سکینه را می‌کشیدند

و می‌کوشیدند با نیزه از خروشش بکاهند

تا بر ناقه‌اش جای گیرد..

بیست بانوی عزادار، ‌

جوانی بیمار و نوباوگانی یتیم و هراسان؛

همین، تمام آن غنیمتی بود

که قبایل در طولانی‌ترین روز تاریخ برگرفتند..

ولی سرها را..‌

سواران برای مژدگانی ارقط،

ستمران شهر مشهور نیرنگ و غدر،

از یکدیگر پیش می‌گیرند.

.قبایل از کرانه‌های فرات گذشت..

آن را تنها رها نمود

تا چون اژدری سرگشته

در صحرا هم‌چنان به خود در پیچد..

کجاوه‌های اسیران نیز آنجا را ترک نمود

و با چشمانی‌ اندوه‌بار به پیکرهای فرو خفته

در جای جای شن‌ها، ‌

چون ستارگانی خاموش

بر پهنای آسمان، می‌نگریست..

تا آنجا که از دیده نهان شد

و سکوتی خوفناک بال گسترد..

سکوتی درآمیخته با ناله‌هایی آرام

از ژرفنای آن زمین آغشته با ارغوان زندگی......




برچسب ها : مذهبی



 



باز طوفانی شده دریای دل
موج سر بر ساحل غم میزند

باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند

باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد

در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد

می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را

می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغه شمشیر را

گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود

در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود

تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد

خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد

می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟

می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟

گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست

گر به دنبال حقیقت میرویم
حق همینجا حق به روی نیزه هاست

گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد

ما سکوت مرگباری کرده ایم
....او برای قرنها فریاد شد

بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم

یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لاله ایم




برچسب ها : مذهبی


صفحات :
|  <  1  2  |